داستان خیـــــــــــــــلی جالب محمد ابن سیرین گـــــــــــــــــــــرافیک
.:: Your Adversing Here ::.
 

داستان خیـــــــــــــــلی جالب محمد ابن سیرین

محمد ابن سیرین

ابن سیرین جوانی بود زیبا چهره و دارای سیمایی همانند یوسف پیامبر.

در پارچه فروشی در شهر بصره شاگردی می کرد. یکی از زنان اشراف بصره عاشق او می شود و تمام تلاش خود را برای جلب نظر ابن سیرین بکار می گیرد تا شاید بدو رسد ولی ابن سیرین تن به گناه نمی دهد، تا اینکه یک روز آن زن پارچه ای می خرد و به صاحب مغازه می گوید پارچه را به شاگردت بده بیاورد خانه پولش را بدهم. وقتی ابن سیرین وارد خانه زن می شود میبیند که آن زن خود را برای ابن سیرین آماده کرده و در ها را بسته است و می گوید با فریاد خود آبرو ریزی خواهم کرد. ابن سیرین که خود را در دام می بیند تقاضا می کند که لااقل به دستشویی برود. با موافقت زن او به دستشویی رفته و تمام چهره و بدن خود را به نجاست آغشته می کند و بیرون می آید و وقتی زن چهره او را می بیند حالش متحول می شود و با ناسزا او را از خانه بیرون می کند و ابن سیرین تا خانه می دود و پس از حمام در آن گرمای بصره بدن او عرق می کند که عرق او آنچنان بوی عطری می داده که باعث حیرت خودش و مادرش می شود.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

  • نوشته : مهدی
  • تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,

  • shomal24

    مهدی

    shomal24

    http://shomal24.lxb.ir

    گـــــــــــــــــــــرافیک

    داستان خیـــــــــــــــلی جالب محمد ابن سیرین

    گـــــــــــــــــــــرافیک

    به وبلاگ من خوش آمدید، امید وارم مطالبی که در وبلاگم قرار میدم براتون مفید باشه . خواهش می کنم اگه پیشنهاد و یا انتقادی دارید حتماً در قسمت نظرات بنویسید... موفق باشید. به وبلاگ من خوش آمدید

    گـــــــــــــــــــــرافیک